حمیده من

ساخت وبلاگ

بعد نزدیک سه سال این اولین نوشتمه

روزای سخت و شبای سخت تر رفت

خیلی اتفاقا افتاد و دوباره پیش همیم.اما ی چند وقتیه حسابی باز اوضاع خرابه.دیر اومدن امیر علی

بحث با بابا.قرض وقوله های خودم.

حمیده من...
ما را در سایت حمیده من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nanabashio بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 6:23

امروز پسرم چهل روزه شد.بردیمش با حمیده حموم...مثل ماه شده بود.بعدش مامان جونشو بردم پیش دکتر.ولی اول برجی خیلی دستم خالی شده.با حقوقم تونستم فقط جای چک پونزدهم برجمو پر کنم.کرایه رو ک دادم .با بدهی ک بحساب طلا فروش ریختم واسم صد تومن موند.الانم ک سی تومن ته حسابمه و تا اخر برج خیلی راه...تازه قسط بانک مهر اقتصادم موند.قسطای کشاورزیم بکنار. بعضی وقتا خیلی از این وضع خسته میشم.بدهی کشاورزیو تسویه نکردده باز این اپارتمان شده عین پول خوره.اخر شبی دست امیر علیو گرفتم .بهش گفتم باباجان دعا کن این وضع تموم شه... حمیده میگه واسش پوشک بخری.خدایا این سی تومنو خرج کجا کنم؟؟؟ حمیده من...
ما را در سایت حمیده من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nanabashio بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 6:23